رادینرادین، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 4 روز سن داره

رادین همه زندگی

هورا رادین راه می ره & سومین دندون

عزیز دلم رادین جونم  سلام با وجودی که خیلی وقته قدم های کوچک بر می داری اما بالا خره خودت بدون کمک ، همه خونه رو راه می ری گاهی وقت ها می افتی اما باز خودت بلند می شی وادامه می دی . 91/5/16 اولین باری بود  که قدم قدم راه رفتی ومسیرتو خودت تعیین می کردی . یک سال و دوازده روزگی راه رفتی ،راه رفتنت مبارک.    91/5/24 سومین دندونت بالاخره نمایان شد مبارکت باشه عزیزم. دیگه به آب همون آب می گی  و دیگه با گفتن رو فراموش کردی.  قراره فردا به سفر بریم واحتمالا یک هفتهای نتونم بیام به وبت ودوستانمون سر بزنم اما به امید خدا وقتی برگشتم  آپ می کنم. 
26 مرداد 1391

رادین در یک سالگی(کلمات وکارها)

کلماتی که رادین جون در یک سالگی می تونه بیان کنه...... دد   بابا ماما مامان pooh...(خرس پو) گو....(گل) با....(آب)  ب...(برق) تی.....(تی) بوو....(به هر چیز داغی به خصوص چای)  الو     عزیزدلم  خیلی از کلمات هم به تقلید از ما تکرار می کنی  ، وقتی ازت می پرسیم زبون وچشمت کجاست زبونت رو در می آری وبا انگشت های کوچکت چشم هاتو نشون می دی. وقتی بهت نه می گیم خودت هم دست هاتو تکون می دی ومی گی نه نه نه نه  به تنهایی می تونی بیشتر از 10 قدم برداری البته اگه تمرکز داشته باشی ..... وهنوز فقط دو تا دندون داری.      ...
16 مرداد 1391

چکاپ و واکسن یک سالگی

رادین جون عزیز دلم  روز شنبه گذشته (91/5/7) برای چکاپ و واکسن یک سالگیت به مرکز بهداشت بردمت. همه چی خوب بود فقط از وزن گیریت راضی نبودند در واقع وزنی اضافه نکردی که قرار شد ماه بعد دوباره به مرکز بهداشت ببرمت. از اونجا که مامانی دوست نداره ناراحت شدن شما رو ببینه به مامان نسرین گفتم بیاد تا برای شما واکسن بزنیم. واکسن یک سالگیت هم به بازویت زدند و خدا رو شکر اذیت نشدی . روز دوشنبه پیش دکترت بردمت که ایشان گفتند رشد قدی و دور سرت خوبه وفقط یکمی وزن گیریت رضایت بخش نیست  البته کلا  از همه چی راضی بودند. رادین جون زندگی کن ولبخند بزن که خیلی ها به امید لبخند تو ، زندگی می کنند.   ...
13 مرداد 1391

تولد یکسالگی رنگین کمان زندگی ما

پسر عزیزم یکسال گذشت، سالی که برای ما رنگ وبوی دیگری داشت ، با وجود عطر دل انگیزعزیزی که یک نگاه معصومانه اش را با هیچ جیز در دنیا عوض نمی کنم وخدا را سپاسگذارم که برترین نعمتش را (نعمت مادر بودن) را به من هدیه داده است. فقط  خدا می داند که چقدر نگاه معصومانه ات و لبخند بی نظیرت زیباست و من و پدرت با هر لبخند تو جان دوباره می گیریم چرا که تو همه هستی من وپدرت هستی. هر روز بزرگتر می شوی و این یعنی هر روزم یک رنگ وبوی تازه دارد ومن هر روز عاشقانه تر دوست می دارمت. دوست دارم ثانیه ثانیه در کنار تو بودن را ثبت کنم وبا تمام وجودم تو را در آغوشم بگیرم. این روز ها به اندازه ای شیرین شدی که دلم می خواهد زمان به کندی حرکت کند تا که نها...
10 مرداد 1391

دلنوشته ای برای نی نی وبلاگی ها

  یادم میاد روزی که از حال بدم به اینترنت پناه آوردم ، تا که شابد حواسم کمی پرت بشه و دیگه دلم بهم نخوره . به طور اتفاقی وارد دنیای زیبای نی نی وبلاگی ها شدم ومنم تصمیم به ثبت خاطره ها در این مکان زیبا کردم. اولین دوستی که برام پیام گذاشت مامان ابوالفضل (ندا جون) بود که من خیلی ذوق کردم ومتوجه شدیم فرشته هامون با فاصله کم از هم به دنیا می آیند. وای چه روز هایی بود خاطره های مامان های منتظر رو با چه اشتیاقی می خوندم و این مامان های مهربون جزیی از دنیای مجازی من بودند و هستند. واکنون بیش از یک سال می گذرد  وفرشته های پاکمون  همه زندگی مون شدند . برای تمام دوستانم وکوچولو های نازشون همیشه آرزوی سلامتی وشادابی دارم. وا...
9 مرداد 1391

تولد رادین جون

عزیز دلم ، گل قشنگم ، نفس من ، رادین جونم سالروز زمینی شدنت مبارک  اینم عکس های امروزت 91/5/4 ، یکسالگی قراره جمعه ،(بعد از افطار) برایت جشن بگیریم  .     عکس هایی از ماههای قبل...     ...
5 مرداد 1391
1